پنل علمی «حقوق بشر شرقی در گستره روابط بینالملل» با هدف واکاوی نقش و جایگاه نگاه شرقی به حقوق بشر در تعاملات جهانی و نظام بینالملل، ذیل پیش همایش تخصصی «حقوق بشر شرقی: از نظریه تا عمل» برگزار شد.
اطلاعات کلی
گزارش سخنرانیها
دکتر امیدی سخنرانی خود را با طرح این پرسش آغاز کردند: «آیا حقوقبشر شرقی میتواند وجود داشته باشد؟» وی تأکید کرد که حقوقبشر، مفهومی جهانشمول و مربوط به کل بشریت است و بنیادهای آن نمیتوانند بر اساس جغرافیا یا فرهنگ تغییر کنند. به گفته او، در دنیای امروز، بیاعتنایی به حقوقبشر، کشورها را در سطح بینالملل منزوی میکند و استفاده از قدرت سخت نیز در بلندمدت ناکارآمد است. ایشان همچنین به تحول کمیسیون حقوقبشر به شورای حقوقبشر اشاره کردند و آن را ناشی از تناقض رفتار برخی کشورها با حقوقبشر دانستند.
در ادامه، ایشان دو نظریه اصلی درباره حقوقبشر را بررسی کردند: جهانشمولی و نسبیتگرایی فرهنگی. نظریه جهانشمولی حقوقبشر را ذاتی و مشترک میان همه انسانها میداند، در حالی که نسبیتگرایی فرهنگی بر تنوع فرهنگی و نیاز به قرائتهای متنوع تأکید دارد. وی بیان کرد که حقوقبشر شرقی زیرشاخهای از نسبیتگرایی فرهنگی است و غیر از کشورهای شرقی مانند ایران و چین، بیشتر کشورهای جهان نظریه جهانشمولی را میپذیرند.
در پایان، دکتر امیدی اظهار داشت که اختلاف اصلی میان این دو نظریه بر سر اصول بنیادین نیست، بلکه بیشتر ناشی از سوءتفاهمها و تفاوت در تاکتیکهاست. وی بر لزوم ایجاد آشتی میان این دو دیدگاه و توافق بر حقوق بنیادین بشر تأکید کرد.
پس از ایشان، دکتر علیحسینی سخنرانی خود را با طرح مسأله امکان یا امتناع تئوریک اندیشه حقوق بشر آغاز کردند و به این سوال پرداختند که آیا مفهوم حقوق بشر شرقی معنای قابل قبولی دارد یا خیر. ایشان با اشاره به دو رویکرد اصلی در این بحث، ابتدا نظریه جهانشمولی حقوق بشر را مطرح کردند که در آن مفاهیم حقوق بشر شرقی و غربی به عنوان مفاهیم غلط تلقی میشوند و به جای آن، حقوق بشر به صورت جهانی و برای تمام انسانها شمولیت دارد. دکتر حسینی ادامه دادند که حقوق بشر بهعنوان یک پدیده غربی در نتیجه پایهگذاریهای فکری در غرب شکل گرفته است که به تدریج به تجدد و مدرنیته و مفاهیمی چون رنسانس و روشنگری منتهی شده است. تا پیش از این دوره، انسانها در دوران سنتی کمتر به حقوق خود توجه میکردند و از همین رو بسیاری حقوق بشر را مختص غرب میدانند.
ایشان سپس بیان کردند که با ظهور دیدگاههای مختلف در جهان، سوالات جدیدی درباره حقوق بشر شرقی مطرح میشود؛ به ویژه اینکه آیا حقوق بشر غربی بهطور مطلق میتواند معیار حقوق بشر جهانی باشد یا خیر. دکتر علیحسینی افزودند که منتقدان حقوق بشر شرقی معتقدند که این مفاهیم در حقیقت نسخهای از نگاه غربی به انسان و حقوق بشر هستند و بهطور بنیادی از تجربه غربی ناشی شدهاند. بهعلاوه، تردیدهایی در خصوص جهانشمول بودن این حقوق وجود دارد.
در پایان، دکتر علیحسینی نظر خود را با تأکید بر اینکه حقوق بشر شرقی از نظر منطقی و فلسفی قابل پذیرش است و جوامع شرقی باید به سمت چنین ایدهای حرکت کنند، خاتمه دادند.
در ادامه این پنل، دکتر نوروزی فیروز سخنرانی خود را با بررسی رابطه میان قدرت، شکل نظام و منافع دولتها آغاز کردند و توضیح دادند که حقوق بشر شرقی نماد جدیدی از دولتهای تمدنی است که کشورهای شرقی مانند چین، ژاپن و ترکیه ایجاد کردهاند. ایشان اشاره کردند که این دولتهای تمدنی با دولتهای ملی وستفالیایی تفاوت دارند و هویتهای جدیدی را تشکیل میدهند. در این راستا، اگر این دولتها بتوانند حوزه اعتباری مشابه غرب پیدا کنند و مصادیق حقوق بشری را تعریف کنند، میتوان گفت که آنها موفق بودهاند.
ایشان ادامه دادند که در بحث حقوق بشر شرقی، سؤال اصلی این است که ایده کانونی حقوق بشر شرقی چیست و نهادهایی مانند سازمان شانگهای و بریکس که در این زمینه فعالیت میکنند، چقدر در تحقق و بازتولید این تفکر نقش دارند. دکتر نوروزی فیروز بر این نکته تأکید کردند که این نهادها ممکن است به گسترش و ترویج این ایده کمک کنند.
در نهایت، ایشان به تحولات جهانی اشاره کردند و بیان داشتند که ما در حال عبور از دولتهای وستفالیایی غربی و نظمهای هژمونی به سمت دولتهای تمدنی هستیم که بر جغرافیا و فرهنگهای متفاوت حاکم هستند. دکتر نوروزی فیروز خاطرنشان کردند که اگر کشورهای شرق بتوانند ایده دولت تمدنی را مستحکم کنند و نهادهای بیشتری ایجاد کنند، ممکن است حقوق بشر شرقی نیز با قدرتی مشابه حقوق بشر غربی مطرح شود.
در نهایت و در گام پایانی این پنل، دکتر بصیری سخنان خود را با اشاره به نسبی بودن نظام حقوق بشر آغاز کردند و بر این نکته تأکید داشتند که ما سیستمهای حقوق بشر مختلفی داریم: آمریکایی، اروپایی، آفریقایی و اکنون حقوق بشر شرقی در حال شکلگیری است. ایشان به نقد حقوق بشر جهانی اشاره کردند و آن را محصول قدرت غربی دانستند که در آن تبعیضهای آشکاری علیه سیاهپوستان، رنگینپوستان، زنان و کودکان وجود دارد. دکتر بصیری افزودند که نظام بینالملل حاصل جنگ جهانی دوم و اجماع فاتحان جنگ است و سازمانهای بینالمللی، از جمله نظام حقوق بشر، تحت تأثیر این قدرتها قرار دارند و تحمیل حقوق بشر به کشورهای غیرغربی نتیجه این وضعیت است.
ایشان سپس به چهار راهحل ممکن برای تغییر این نظام ناعادلانه اشاره کردند: نخست، برپایی جنگ جهانی سوم برای نابودی ساختارهای کنونی و طراحی نظم جدید؛ دوم، جهش علمی-صنعتی از سوی کشورهای مخالف مانند چین؛ سوم، مصالحه و چانهزنی مسالمتآمیز در کنار نظام موجود، مشابه وضعیت آلمان و ژاپن؛ و چهارم، چندجانبهگرایی و ائتلافسازی، که مثالی از آن نهادهای بینالمللی همچون شانگهای و بریکس هستند. دکتر بصیری تأکید کردند که این نهادها بر پایه ایدهای شکل گرفتهاند که به دنبال برقراری عدالت در نظامهای اقتصادی، بانکی و حقوق بشری است.
در پایان، ایشان به نقش فرهنگهای شرقی در شکلدهی به حقوق بشر اشاره کردند و توضیح دادند که اسلام، کنفسیوس، هندوئیسم و بودیسم هریک روابط بینالملل را به سمت تعامل یا تقابل با حقوق بشر غربی سوق میدهند. ایشان ویژگی مشترک این فرهنگها را در جمعگرایی و مسئولیت جمعی دانستند، که در اسلام با تأکید بر کرامت انسانی، در کنفسیوس با تأکید بر روابط انسانی و اخلاقی و در هندوئیسم و بودیسم با تأکید بر مسئولیت فرد در اجتماع دیده میشود. این سه گرایش میتوانند مبنای یک ایده جدید در حقوق بشر شرقی باشند.
شایانذکر است که این پنل با بحث و تبادل نظر علمی و طرح سؤالاتی از سوی حاضران و پاسخ اساتید به پایان رسید.